چرا برای کوچکترین چیزها خودم را ناراحت میکنم؟
کوچکترین چیزها مثل گم شدن خودکارم، ریختن نوشیدنی روی لباسم، ترافیک در خیابان و… مرا بسیار عصبانی میکند، به طوری که انگار اتفاق خیلی بزرگی افتاده. همه مرا فردی عصبانی که زود از کوره در می رود می شناسند که به خاطر کوچکترین چیزها کنترل خودم را از دست میدهم. گاهی اوقات با اطرافیانم سر مسائل کوچک دعوا می کنم. اگر دیگران سریعاً حرفم را متوجه نشوند و منظورم را درک نکنند عصبانی میشوم.
ممکن است شما در زندگیتان چیزی نداشته باشید که بتواند انرژی شما را جذب و هیجان تان را به خودش معطوف کند. بنابراین شما چیزی ندارید تا به شما بگوید چه معنایی در زندگیتان حقیقتاً مهم است. داشتن تمرکز و هدف باعث میشود تا از نگرشی باز بهره مند باشید.
توجه به کوچکترین چیزها
کوچکترین چیزها به شدت توجه شما را به خود جلب میکنند زیرا شما تمرکز ندارید. به همین دلیل است که بسیاری از مردم می گویند میان مرگ و زندگی دست و پا زدن معنای زندگی آنها را تغییر داده چرا که باعث میشود با دید بهتری به مسائل نگاه کنند.وقتی تا پای مرگ پیش برویم دیگر یک خراش کوچک روی کفپوش اتاق نمیتواند اهمیت زیادی برای ما نداشته باشد.
نگرش ما تعیین کننده نوع نگاهمان به دنیا است. بدون داشتن هدفی در زندگی یا چیزی که روی آن تمرکز کنید شما تمامی معنای خود را از دست می دهید. وقتی تمرکز خودتان را پای مسائل کوچک و کم اهمیت می گذارید دیگر وقتی برای تمرکز بر مسائل بزرگتر نمیماند. ناراحت شدن به خاطر کوچکترین چیزها باعث می شود تا کاملا مشغول آنها شوید و دیگر نتوانید با مشکلات واقعی زندگی روبرو گردید.
چرا هیچ اتفاق خوبی در زندگیم رخ نمی دهد
شاید این جمله برای شما آشنا باشد چرا هیچ اتفاق خوبی در زندگیم رخ نمی دهد. وقتی احساس می کنید دیگران کامل نیستند ناراحت و خشمگین میشوید. در کوچکترین چیزها که سر راهتان قرار میگیرد دنبال اشکال می گردید و مطلقاً حوصله هیچ چیز و هیچ کس را ندارید. شما تکیه گاه روانی محکمی ندارید وقتی چیزی ذهن شما را درگیر کند به سرعت گیج می شوید و همین دلیل نمی توانید فشارهای عصبی را تحمل کنید تا زمانی که مسئله ای ذهن شما را درگیر کرده نمی توانید بر روی کاری که انجام میدهید تمرکز کنید.
راهکار
هر روز صبح چیزهایی را به خود یادآوری کنید که در زندگی شما واقعا اهمیت دارند. برای ایجاد نگرش صحیح هیچ راهی سریع تر از این راه نیست. آیا هنوز زنده اید؟ آیا توانایی تصمیم گیری در مورد زندگی تان را دارید؟ آیا هوایی برای نفس کشیدن دارید؟ آیا میتوانید نور خورشید را روی پوست تن تان احساس کنید؟ خداوند را به خاطر تمامی نعمت هایی که به شما داده شکر کنید.
مواهب خود را با افرادی که مواهب کمتری دارند مقایسه کنید. کتابهایی بخوانیم یا فیلم هایی در این زمینه تماشا کنید تا متوجه شوید که چقدر در زندگیتان خوش اقبالید. کتاب خاطرات یک دختر جوان اثر آن فرانک را بخوانیم. داستان آن در مورد دو خانواده یهودی است که مجبور شدند در جنگ جهانی دوم از ترس نازی ها سال ها در یک اتاق تنگ و کوچک زیر شیروانی پنهان شوند. هر که از این کتاب را بخواند تحت تاثیر اراده و روحیه بشر برای زنده ماندن در شرایط دشوار قرار خواهد گرفت.
تنگ ماهی تهیه کنید تا با دیدن آن اولویت هایتان را بشناسید
تنگ ماهی با دو پارچه شیشه ای بخرید. یکی کوچک و دیگری بزرگ. روی یک برچسب بنویسیم. چیز های کوچک و آن را روی تنگ بزرگ بچسبانید. تمام مسائل کوچکی که باعث عصبانیت شما می شود را بر روی کاغذ های سفید رنگ بنویسید. مسائلی مثل دیدن دمپایی خیس دستشویی و خوردن آن های ریخته شده روی زمین و آنها را درون تنگ بزرگ بیندازید. هر زمان که با مسائل کوچکی نظیر این ها مواجه شدید آن را نوشته و در تنگ بیندازید. اینها همان مسائلی است که نباید نگران شان باشید.
بر روی تنگ کوچک برچسب چیزهای بزرگ بچسبانیم. دقت کنید که فقط مسائل مهم را در این تنگ بیندازیم. چیزهایی مثل اینکه در ۵ سال آینده میخواهید چه شغلی داشته باشید؟ یا اینکه آیا تصمیم دارید بچه دار شوید یا خیر؟ آنها را روی نوارهای کاغذی کوچک طلایی رنگ نوشته و درون تنگ چیز های بزرگ بیاندازید. اینها مسائلی هستند که باید رویشان تمرکز کنید.
تقریباً در پایان هر ماه تنگ ها را خالی کنید. کاغذهای طلایی رنگ را دوباره بخوانید. آیا آنها هنوز هم باید در ظرف چیزهای بزرگ قرار بگیرند؟ اگر نه آنها را کنار بگذارید و به جای شان مسائل مهمتری را بنویسید.
در مورد کاغذهای سفید رنگ لازم است که با آنها خداحافظی کنید. آنها را دور بریزید یا بسوزانید و از اینکه خودتان را از قید چیزهای کوچک رها کرده اید لذت ببرید. ماه بعد را دوباره با ترک های خالی چیزهای کوچک آغاز کنید و ببینید آیا این بار دیرتر پر میشوند یا نه.
دیدگاهتان را بنویسید