چرا همیشه بعد از هر اتفاق خوب در انتظار یک حادثه بد هستم؟
پس از هر اتفاق خوب منتظر یک اتفاق ناگوار یا یک شکست هستم. همیشه نگرانم که بعد از اتفاق های خوب اتفاقی بد در انتظار من است. هیچ وقت انتظار لذت بردن از اتفاق های خوب را ندارم چون همیشه باور دارم بعد از هر خنده گریه هست.
تحلیل چرایی این مشکل
این باور عمومی که هر خوششانسی تاوانی در پی دارد تا حد زیادی از این حقیقت می آید که خیلی چیزها در زندگی نیاز به پرداخت بها دارد.
اگر کسی لطفی در حق ما نمی کند یا در انتظار برنده شدن هستیم٬ یک شرط یا پیشرفت همراهمان است. همه ما بارها جمله نابرده رنج گنج میسر نمی شود یا هر چقدر پول بدهی همان اندازه آش میخوری را بارها شنیدهایم. اصطلاحات رایج ای مبتنی بر این حقیقت وجود دارد که اگر شما هیچ جور نمی توانید خوش شانسی را بپذیری طرز فکرتان غیر عادی است.
نپذیرفتن شانس خوب با یک معیار ساده قابل سنجش است. اگر شما فکر میکنید که لیاقت خوشبختی را دارید به راحتی آن را میپذیرید. بعضی از افراد باور دارند که حتی لیاقت یک جای پارک خوب برای اتومبیل شان را ندارد. وقتی خوش شانسی های غیر منتظره سر راه این افراد قرار میگیرد نگران هستند که آیا لیاقت استفاده از آن را دارند یا نه.
تازمانی که پذیرفتن خوش اقبالی برای شما سخت باشد به آن می رسید. مشکلات بزرگ زمانی اتفاق می افتند که شما نمی فهمید چگونه موفقیت های تان را فقط به خاطر داشتن چنین باورهایی از بین بردید. احساس بیارزشی و داشتن خودانگاره ضعیف نسبت به پذیرفتن خوش شانسی رفتار شما را تغییر می دهد و اعمال شما تحت تاثیر تصور مثبت یا منفی که از خودتان دارید قرار میگیرد. به عبارت دیگر رفتار و افکار شما بر اساس تصویری که از خودتان در ذهنتان دارید شکل می گیرد.
درواقع عملکرد شما هماهنگ با درکی است که از خودتان دارید. با خراب کردن موفقیتتان به تصور ذهنی که از خودتان دارید عمل می کنید و با این کار قصد دارید نوعی حس امنیت در خودتان به وجود بیاورید. این نتیجه با تفکرات شما منطبق است زندگی تعادل دارد و اتفاق عجیبی نیفتاده است. به همین دلیل است که زمانی که حال شما خوب است و احساس در اوج بودن داریم عملکرد شما خیلی بهتر از زمانی است که حس خوبی از خودتان ندارید.
حتی اگر تصور مثبت شما موقتی باشد کارهای شما مثل کسی است که حس میکند بهترین است. به همین ترتیب وقتی حس شما خوب نیست عملکردتان هم بازتاب همان افکار است. یعنی شخصی که احساس لیاقت ندارد و خود را لایق چیزهای خوب در زندگی نمی داند.
این احساس که منتظر اتفاق بد بعد از اتفاق خوب هستید در زندگی شما به حقیقت می پیوندد. شما این باور را برای خودتان تفهیم کرده اید و دائماً عملکرد شما باورتان هماهنگ است. این طرز فکر برای شما راحتی روحی و روانی را در پی دارد و این واکنش باعث میشود که از اتفاقات خوب در زندگی لذت نبرید
ساختن سناریو برای پذیرفتن اتفاق خوب
برای از بین بردن فکر بیلیاقتی فکر کنید نیروی شما را رها کرده و اجازه دارید بدون داشتن احساس مسئولیتی از شانس خوب تان لذت ببرید. مثلاً تصور کنید یک فرشته نگهبان همیشه همراه شماست و از شما در برابر چشم بد محافظت می کند. شاید در ابتدا کمی خرافاتی به نظر برسد اما به این فکر کنید که جنس باور شما هم از خرافات است و باید با همین شیوه آن را خنثی کنید. زندگی را مثل بازی شطرنج ببینید. شما هرگز درک نمیکنی که گاهی حتی با یک حرکت کوچک که فواید زیادی در انتظار شماست.
آرامش خودتان را همیشه حفظ کنید و بعد از هر اتفاق خوب به شکرگزاری مشغول شوید. بدانید که تنها راه سریعتر جذب کردن اتفاقات خوب لذت بردن از آن و شکرگزاری است.
جایگزینی انتظارات مثبت با انتظارات منفی
از خود تخریبی دست بردارید و یادتان باشد که اتفاق های خوب به صورت گروهی بر سر راه شما قرار می گیرد. پس دفعه بعد که اتفاق خوبی افتاد خوشحال باشید چرا که شما روی غلتک خوش شانسی افتادهاید. این باور را بارها با خودتان تکرار کنید. هرگاه اتفاق خوبی می افتد خدا را شکر کنید و باور داشته باشید که ارزش و لیاقت آن اتفاق خوب و بهتر از آن را هم دارید.
طلب کردن خواسته
روزی یک مرتبه از یکی از اطرافیانتان چیزی درخواست کنیم. اصلاً مهم نیست که آن چیست. متوسط٬ بزرگ یا کوچک باشد. شما باید عادت برآوردن خواسته تان را در خودتان ایجاد کنید. کسی نمیتواند فکرتان را بخواند. اگر شما خواسته هایتان را نگویید دیگران نمیتوانند کمکتان کنند. مثلاً از دوست تان بخواهید شما را به محل کارتان برساند یا از همکارتان بخواهید در نوشتن گزارش تان به شما کمک کند. خودتان را با چیزهای کوچک یا درخواست های ناچیز محدود نکنید. اطمینان حاصل کنید که دستکم یکبار در هفته خواسته های بزرگ از کسی داشته باشید. وقتی شما با کمک خواستن از اطرافیانت آن احساس راحتی داشته باشید دیگر خوش شانسی ها را از خودتان دور نمی کنید.
دیدگاهتان را بنویسید