تعاریف سبکهای یادگیری و شناختی
تا کنون تعاریف زیادی برای سبکهای یادگیری و شناختی ارائه شده. برخی از پژوهشگران در تعریف خود بر پردازش اطلاعات، برخی بر رفتار فرد یادگیرنده و برخی بر تعاملات اجتماعی تاکید میکنند.
سبک شناختی یعنی روش معمول هر فرد برای حل مسئله، تفکر، ادراک و یادآوری.
سبک یادگیری یعنی روش ثابت یادگیرنده برای پاسخگویی و بهکارگیری محرکهای موجود در موقعیت یادگیری.
توجه کنید که سبک یادگیری، منعکس کنندهی این است که افراد در استفاده از بعضی فرایندها یا مجموعههای یادگیری نسبت به فرایندها یا مجموعههای دیگر شایستگی بیشتری دارند. بین پژوهشگران این حوزه اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما همه توافق دارند که افراد برای رمزگردانی، ذخیره، پردازش و دستکاری اطلاعات، روشهای مختلفی دارند. این روشها اساسا از هوش مستقل هستند.
نظریهی یادگیری تجربی
دیوید کلب برای ساختن درک بهتری از روشهای متنفاوت افراد در یادگیری و حل مسئله، نظریهی سبکهای یادگیری خود را مطرح کرد. تعریف کلب از سبک یادگیری، روش فرد در تاکید بر برخی از تواناییهای یادگیری نسبت به دیگر تواناییهای یادگیری است.
نظریهی یادگیری تجربی، اساس نظریهی کلب است. این نظریه که بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تاکید میکند، یادگیری تجربی نامیده میشود. در این نظریه یادگیری فرایندی تعریف میشود که از تغییر شکل تجربه، دانش و علم تولید میکند. از نظر کلب، یادگیرندگان در هنگام یادگیری دو وظیفه اصلی دارند که با ترجیحات دو قطبی آنها را انجام میدهند. اولین وظیفهی یادگیرندگان کسب تجربه یا درک اطلاعات است، که با یکی از این دو روش انجام میگیرد: عینی یا انتزاعی.
دومین وظیفه یادگیرندگان نیز پردازش یا تبدیل اطلاعات است، که به یکی از این دو روش انجام میگیرد: مشاهدهی تاملی یا آزمایشگری فعال.
در نتیجه بهطور کلی در نظریهی کلب 4 شیوهی اصلی برای یادگیری وجود دارد:
تجربه عینی، مفهوم سازی انتزاعی، آزمایشگری فعال، مشاهدهی تاملی
تجربه عینی
معادل این بعد مفهوم احساس کردن یا (Feeling) است. در این مرحله از یادگیری فرد از طریق تجربیات خود، ارتباط با مردم و حساسیت به احساسات یاد میگیرد. در این بعد فرد برای یادگیری بیشتر به احساسات درونی و تواناییهای خود متکی است تا یک رویکرد چارچوب دار برای حل مسائل و موقعیتها. در این بعد افراد به احساسات خود اعتماد دارند و نمیتوانند با ذهنی باز و انعطاف پذیر با قضایا مواجه شوند.
توانمندیهای یادگیری و راههای یادگیری ترجیحی
- یادگیری از راه شهود
- یادگیری از طریق تجربههای خاص
- یادگیری از راه ارتباط با افراد
- یادگیری از راه حساسیت به احساسات درونی
- بحث و انتقال تجربه از دوستان و همسالان
- مشاورهی فردی
- معلم به عنوان کمککننده
مفهوم سازی انتزاعی
معادل این بعد مفهوم فکر کردن یا (Thinking) است. در این مرحله فرد برای حل مسائل و موقعیتها بیشتر از منطق و تفکر استفاده میکند تا احساس. افراد در این بعد دارای تحلیلهای منطقی، چارچوب منظم و اصولی و ادراک عقلانی بالا هستند.
توانمندیهای یادگیری و راههای یادگیری ترجیحی
- یادگیری از راه تفکر
- تحلیل منطقی عقاید
- برنامهریزی نظامدار
- عمل بر اساس درک موقعیت(تفکر قیاسی)
- بررسی نظریهها
- مطالعهی انفرادی
- معلم به عنوان منتقلکنندهی اطلاعات
مشاهدهی تاملی
معادل این بعد مفهوم تماشاکردن یا (Watching) است. افراد در این بعد به عینیت، حوصله و قضاوت دقیق متکی است اما لزوما اقدامی انجام نمیدهند. برای این افراد مشاهده دقیق قبل از قضاوت، مشاهدهی چیزها و اشیا از جنبههای مختلف و جستجوی معنای مفاهیم را در بر میگیرد.
توانمندیهای یادگیری و راههای یادگیری ترجیحی
- یادگیری از راه ادراک
- مشاهدهی دقیق قبل از تصمیمگیری
- در نظر گرفتن امور از زوایای مختلف
- جستجوی درونی برای یافتن معانی(درونگرایی)
- یادگرفتن از طریق سخنرانی
- آزمونهای عینی از دانش فرد در رابطه با یک موضوع
- فعال بودن هنگام یادگیری
- معلم به عنوان راهنما
آزمایشگری فعال
معادل این بعد مفهوم عمل کردن یا (Doing) است. در این مرحله، یادگیری شکل فعال دارد. یعنی فرد صرفا موقعیت را مشاهده نمیکند بلکه علاقهای واقعی به انجام کار و رویکرد فعالی دارد.
توانمندیهای یادگیری و راههای یادگیری ترجیحی
- یادگیری از راه انجام دادن کارها
- خطرپذیری
- توانایی انجام دادن کارها
- عمل کردن برای تاثیر در افراد و موقعیتها (برونگرایی)
- تمرین و دریافت بازخورد
- بحث در گروههای کوچک
- پروژهها و فعالیتهای یادگیری فردی
- علاقهمند به خودخوانی یا سلف لرنینگ
- معلم به عنوان الگویی برای یاد دادن چگونگی انجام کار
ویژگیهای افراد بر اساس سبکهای یادگیری
از ترکیب دو به دوی تجربهی عینی، مفهومسازی انتزاعی، آزمایشگری فعال و مشاهدهی تعاملی، 4 سبک یادگیری پدید میآید.
سبک واگرا
در این سبک مشاهدهی تاملی و تجربهی عینی با هم ترکیب میشوند. افراد با این سبک یادگیری بیشترین توانایی را در دیدن موقعیتهای عینی از زوایای مختلف دارند. درنتیجه رویکرد آنها در موقعیتهای مختلف بیشتر از جنس مشاهده است تا عمل. این افراد از موقعیتهایی که نیاز به اندیشهی وسیع دارد، لذت میبرند. آن ها تمایل زیادی به ارتباط با دیگران دارند. هیجان آنها زیاد است و قوهی تصور قوی دارند.
سبک همگرا
در این سبک شیوهی مفهومسازی انتزاعی و مشاهدهی تاملی باهم ترکیب میشوند. کسانی که این سبک این یادگیری را دارند ترجیح میدهند با مسائل فنی سروکار داشتهباشند. آنها دوست دارند از کاربرد اندیشهها و نظریات استفاده کنند نه معنا و مفهومشان. سبک یادگیری همگرا در مشاغل تخصصی و فنی نقش موثری دارد.
سبک جذبکننده
در این سبک شیوههای یادگیری مفهومسازی انتزاعی و مشاهدهی تاملی با هم ترکیب میشوند. افراد با این سبک یادگیری بیشترین توانایی را در درک و ترکیب اطلاعات فراوان به صورت منطقی دارند. آنها کمتر به افراد توجه میکنند و توجه ویژهای به مفاهیم انتزاعی، اندیشهها و نظریات دارند. سبک جذب کننده برای مشاغلی که نیاز به دانش و اطلاعات دارند مفید است.
سبک انطباقیابنده
در این سبک شیوههای یادگیری مشاهدهی تاملی و تجربهی عینی با هم ترکیب میشوند. افراد با این سبک یادگیری عاشق تجربههای تازه و چالشهای جدید هستند. نسبت به سبکهای دیگر خطرپذیری بیشتری را تجربه میکنند. برای کسب اطلاعات و حل مسائل، بیشتر از تحلیلهای خود به افراد تکیه میکنند.
نظر اطرافیان برای این افراد خیلی مهم است. کسانی که این سبک یادگیری را دارند، در مشاغل فعال مثل فروشندگی و بازاریابی بسیار موفق عمل میکنند.
پژوهشهای انجام شده در سبکهای یادگیری
تقریبا نیمی از مردان (حدود48%) سبک یادگیری جذبکننده دارند. این عدد در زنان حدود 20 درصد است.
- دانشجویان علوم انسانی اغلب سبک یادگیری انطباقیابنده دارند.
- دانشجویان پزشکی سبک یادگیری جذبکننده دارند.
- دانشجویان فنی-مهندسی اکثرا سبک یادگیری واگرا دارد.
- دانشجویان هنر بیشتر به سبک همگرا گرایش دارند.
دیدگاهتان را بنویسید